براساس این طرح که گامهای نخست برای اجرایی شدن آن با جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارهای کشور آغاز شده است قرار است قیمت خدمات دولت در بخش انرژی به قیمت واقعی عرضه شود و تفاوت قیمت این خدمات بهصورت نقدی به خانوارهایی که نیاز دارند، پرداخت شود.
اجرای این طرح یک هدف اصلی در اقتصاد ایران بوده و همه اقتصاددانان داخلی با هردیدگاهی با آن موافق هستند. نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز توصیه کردهاند که یارانههای سوخت در ایران باید حذف شود.
آنچه که در مورد آن اختلاف نظر و نگرانی وجود دارد در مورد نحوه اجرای آن است. مابهالتفاوت قیمت واقعی سوخت و انرژی در ایران با قیمت واقعی هر سال بیشتر میشود و این مسئله خسارتهای پیدا و پنهانی به اقتصاد کشور وارد میکند که تداوم آن ممکن نیست.
با غلامحسین حسنتاش، نایبرئیس انجمن اقتصاددانان انرژی ایران در این خصوص گفتوگو کردهایم.
- طرح بزرگ و عظیمی در دولت نهم تحت عنوان حذف یارانهها و یا پرداخت مستقیم یارانهها در حال اجراست و کاهش خسارات و اجرای صحیح و دقیق آن خواسته همه است. ابتدا سؤال من این است که در شرایط جاری کشور آیا چنین طرحی قابل اجراست؟
هیچ دیدگاه اقتصادی در مورد نادرست بودن و تغییر نظام قیمتگذاری حاملهای انرژی در ایران تردید ندارد. یک مثال ساده این است که 2 فرآورده مهم در ایران بنزین و گازوئیل است. امروز قیمت گازوئیل و بنزین نزدیک به هم است. حتی گازوئیل در بازارهای جهانی گرانتر از بنزین است. ما بنزین آزاد را 400 تومان و 540 تومان به شکل سوپر و گازوئیل را زیر20 تومان میفروشیم. امروز در ایران مشکل گازوئیل حادتر از بنزین است و واردات آن از مدتی پیش به شدت افزایش یافته است و بیشتر نیز میشود.
این یک مثال بود تا کمی دیدگاه ما در مورد مشکل اصلاح شود. دراین شرایط که همه با اصلاح قیمت حاملهای انرژی موافق هستند بحث این است که این مشکل و نابسامانی را باید چگونه حل کرد. باید شوکگونه حل شود یا تدریجی. اگر اختلاف هست در این مورد است. در مورد اصل موضوع اختلاف وجود ندارد. مسئله دومی که باید حل شود این است که موضوع درست بیان نشده است. تعبیر یارانه انحرافی است. اگر تحقیق کنید نه قبل و نه بعد از انقلاب هیچ مرجعی تصمیم نگرفته که در بخش انرژی یارانه پرداخت شود. در این مورد مشکل تصمیمگیری نبوده است بلکه مشکل تصمیم نگرفتن بوده است.
هرسال سطح عمومی قیمت کالاها متناسب با تورم و شرایط اقتصادی افزایش یافته ولی دولتها نتوانستهاند در مورد افزایش قیمت کالاهای اساسی از جمله سوخت تصمیمگیری کنند. چرا؟ چون تصور این بوده است که دولت اگر قیمت این کالاها را افزایش دهد وجود تورم را تایید کرده است و این تصمیم نیز خود موجب افزایش بیشتر تورم میشود. مشکلی که امروز بهعنوان یارانه انرژی مطرح است و اقتصاد کشور گرفتار آن است از تصمیم نگرفتن در مورد قیمت سوخت بهوجود آمده است. امروز میخواهیم دیوار بلندی که ایجاد شده و ناشی از اختلاف قیمت است تخریب کنیم. نگرانی امروز ما این است که این آوار بر سر چه گروهی باید خراب شود.
- ناتوانی در تصمیمگیری ناشی از ترس از تبعات اجتماعی و ناآرامیهای اجتماعی نبوده است. نگرانی از آشفتگیهای پس از این تصمیم بوده است؟
تبعات اجتماعی نگرانی است که از تورم ناشی میشود. ناآرامی از گرانی ایجاد میشود.
- در کشورهای دیگر که از یک ساختار اجتماعی سازمان یافته و اقتصاد پویا و سالم برخوردارند قیمتهای سوخت در سالهای اخیر به شدت افزایش یافت و شاهد تورم در این اقتصادها بودیم ولی آشفتگی اقتصادی و یا اجتماعی شاهد نبودیم. بهنظر شما ما یک مشکل ساختاری بزرگتر نداریم؟
در دنیا هم بعد از شوکهای بزرگ نفتی در دوره اول و دوم در دهه هفتاد درواقع قیمتهای انرژی بالا رفت و کشورهای مصرفکننده نیز همان قیمتها را به مردم تحمیل کردند. افکار عمومی در این کشورها مخالفت کردند ولی این مخالفتهای عمومی را دولتها به سمت عوامل خارجی و اوپک هدایت کردند.
- این یک سنت طبیعی است. هر دولت و حکومتی با هرمشکلی که روبهرو میشود تلاش میکند آنرا به خارج مربوط کند و فشار سیاسی را بر خود کاهش دهد؟ ولی آنها قیمتها را افزایش دادند و بخشی از مخالفتها را به دوش اوپک انداختند. ولی ما از تصمیمگیری شانه خالی کردهایم؟
ما امروز نمیتوانیم که این مشکل موجود را به خارج وابسته کنیم و باید در این مورد اقدام کنیم. ما یک کشور تولیدکننده نفت هستیم و نمیتوانیم بگوییم این مشکل عامل خارجی دارد. طرح تحول اقتصادی میخواهد به این مشکل پاسخ دهد و شاهبیت آن افزایش قیمت حاملهای انرژی و پرداخت یارانه و یا تفاوت قیمت حاملها به اقشار نیازمندند است.
اینجا نگرانی که وجود دارد این است که پولی که در اقتصاد در گردش نیست را به اقتصاد تزریق میکند. در واقع قیمت حاملهای انرژی بالا میرود و یک آثار تورمی دارد و نقدینگی که بهعنوان یارانه مستقیم پرداخت میشود آثار تورمی دیگری دارد. این آثار تورمی ممکن است آنقدر شدید باشد که نقدینگی جبران افزایش قیمت سوخت که قرار است به افراد نیازمند پرداخت شود نتواند تورم را جبران کند. یعنی برای مثال قیمتها 4 برابر و درآمد 2 برابر شود.
این نگرانی وجود دارد که چگونه این اقدام انجام شود. سؤال اساسی این است که اگر قصد این بوده که این مشکل را حل کنیم، چرا افزایشهای سنواتی که تقریبا جاافتاده بود و تبعات آن نیز پذیرفته شده بود را متوقف کردیم. امروز این دیوار بزرگتر شده و میخواهیم یکباره خرابش کنیم.
این شیوه شوک درمانی در اغلب اقتصادها مشکل آفریده است. تجربههای زیادی وجوددارد و قابل بررسی است. این اقدام مشکلات زیاد اقتصادی اجتماعی داشته و معدودی موفق بوده است. به نظر من باید دولت یک برنامه بلندمدت تدریجی داشته باشد.
- ما برنامه بلندمدت داریم. قانون مدیریت حملونقل و سوخت. دراین قانون از ابتدای سال 91 دولت باید قیمت بنزین و گازوییل را آزاد کند. و مجلس در قانونی که برای سهمیهبندی تصویب کرد پیشبینیهای خوبی کرده بود که این مسئله به تدریج عملی شود ولی دولت قانون مصوب مجلس را با لایحهای که به مجلس برد اصلاح کرد و قیمت گازوئیل را بار دیگر به قیمت قبلی برگرداند. مسئله عرضه بنزین آزاد را با تاخیر و با دشواری و فشارهای فراوان در مجلس و از سوی کارشناسان اجرا کرد و بهطور اصولی تا کنون اقدامهای ناهماهنگ و غیرمنسجم انجام داده است. امروز کسی نمیداند که دولت میخواهد این اقدام را به تدریج اجرا کند یا شوکوار. برنامه مشخص و دقیقی ارائه نشده است؟
سؤال اساسی این است که همه دولتها میخواستهاند این کار را انجام دهند. چه دلیلی دارد که برخی دولتهای قبلی که به لحاظ توانایی سیاسی و اقتصادی و پایگاه اجتماعی تواناتر بودهاند این کار را نتوانستهاند اجرا کنند، حال در شرایط کنونی اقتصاد کشور دولت کنونی در شرایطی هست که بتواند این کار را اجرا کند؟
من یک مثالی میزنم که این نکته حساس را روشن کند. و تعبیردیگری است از سؤال شما. ما یک بیماری داریم که یک غده سرطانی دارد و مشخص نیست که تا چه حد توسعه یافته است. ولی این مریض از همه جهت سالم نیست قند دارد اوره دارد و چندین مرض دیگر نیز دارد. اگر این یک آدم سالم و ورزشکار بود و مشکل فقط یک غده بود تیم پزشکی یک تصمیم میگرفت و بیمار را به اتاق عمل میبرد و جراحی میکرد. ولی با وجود انواع بیماریها شک وجود دارد که آیا درست است که ما بیمار را به اتاق عمل ببریم. مشکل همین است.
اگر ما مشکلاقتصادمان فقط یارانههای بنزین و گازوئیل بود و هزار مشکل اقتصادی دیگر نداشتیم تصمیم میگرفتیم و هزینههای لازم را با توجه به اینکه اقتصاد ما سالم است میپذیرفتیم. اما اقتصاد ما امروز به شدت درگیر بیماری هلندی است. اگر 6 ماه پیش بود میگفتم در معرض بیماری است. ولی امروز همه آثار شدت بیماری نمایان شده است. بالارفتن قیمت نفت و استفاده بیدقت درآمد حاصل از آن در اقتصاد این بیماری را ایجاد کرده است. واردات به شدت افزایش یافته، بخش مسکن دچار تورم شدید شده و تولید داخلی از این شرایط به شدت آسیب دیده است.
در این شرایط با تغییر قیمت گازوئیل تولید را چگونه کنترل میکنید. مصرفکنندگان را با پرداخت مستقیم یارانه کمی تقویت میکنید ولی تولیدکننده چه کند. تولید کنندهای که از واردات لطمه میبیند، از قطع برق از قطع گاز و از بیثباتی تصمیمگیریها در بخش اقتصاد صدمه میبیند با افزایش قیمت گازوئیل از 20 تومان به 1200 تومان چه خواهد کرد. با این اقدام آیا تولیدی در کشور باقی میماند. آثار این برنامه حذف یارانهها در تولید کشاورزی چه میزان است در تولید صنعتی و خدمات چه مقدار است. این اقدام یعنی صادرات نفت و واردات همه چیز بیش از گذشته از خارج.
ابهامی که برخی موارد در مورد نیت دولت بهوجود میآید از همینرو است. ما در تحلیل مسایل اقتصادی نمیتوانیم نیت خوانی کنیم ولی برخی شواهد را میتوانیم تحلیل کنیم. وقتی میبینیم که به هیچ مسئله اصلی توجه نمیشود و فقط دولت دنبال پرکردن یک برگه و انجام پرداختهایی به مردم است این سؤال پیش میآید که آیا این تبدیل یارانههای انرژی به یارانههای انتخاباتی نیست؟ این تردید از اینرو بهوجود آمده است که دولت تنها از پرداخت یارانه سخن میگوید. هیچ بررسی کارشناسی مورد توجه نیست.
- با توجه به سخنان شما آیا این مشکل که ناشی از یک ضعف تصمیمگیری و بیتدبیری درازمدت است یک معضل فراتر از دولت و یک حزب و فرد نیست. آیا بهتر نیست این مشکل به یک گروه کارشناسی سپرده شود که تصمیمگیری فراملی و فرابخشی در مورد این مسئله گرفته شود و دولتی مسئول اجرای آن نباشد؟
بله این خیلی ضروری است و باید چنین شود. این معضلات اقتصادی اینگونه به کار درازمدت نیاز دارد. ما به نوعی داریم اعتراف میکنیم که کار بلندمدت نمیتوانیم انجام دهیم و همه کارها را شب امتحان میخواهیم انجام دهیم. معضلی که ما داریم راه حل درازمدت دارد و باید عزم ملی پشت آن باشد و هر دولتی که بیاید باید این مسئله را دنبال کند و به شرایطی برسد که سربهسر شود و مشکل حل شود.
- در مجموع و آنچه دولت بیان میکند بهنظر نمیرسد که قصد داشته باشد یارانهها را حذف کند و قیمتها را افزایش دهد. دولت نهم از ابتدا تلاش کرد قیمتها را کاهش دهد و خدمات دولتی را ارزانتر کند و هیچ تصمیم با رویکرد افزایش هزینه خدمات دولتی نداشته است. علاوه براین ساختار اداری و تشکیلاتی و بانک اطلاعاتی لازم برای اجرای این مسئله را نیز نداریم. بهنظر شما اینگونه نیست؟
مشکل فقط این نیست. من موافقم که امکانات اجرایی لازم را نداریم. ولی اگر همه تشکیلات لازم را داشته باشیم و بانک اطلاعات لازم را نیز ایجاد کنیم که البته بعید است بتوانیم با پرکردن برگههای توزیع شده بهزودی به این شرایط برسیم، باید پرسید که توزیع رانت اقدام درستی است. مشکل ما و سؤال اساسی ما این نیست توان اجرا وجود ندارد؟ بلکه این است که آیا ما باید بهاصطلاح یارانهها و تفاوت قیمتهای انرژی را مفت به برخی افراد بدهیم، یا باید نظام پرداختها را اصلاح کنیم؟ یعنی ما قیمت کالاها را واقعی میکنیم ولی پرداختها و نظام پرداختها را اصلاح نمیکنیم. در مقابل اعلام میشود که به برخی افراد پول مفت میدهیم. این از نظر فرهنگی درست است. ما جامعه را باید تشویق کنیم که از زور بازو و تلاش و خلاقیت درآمد کسب کنند یا اینکه در انتظار باشند که کسی بیاید و پولی به آنان بدهد.
در ادبیات اقتصاد رانتی این مسئله وجود دارد. ما اگر درآمد نفت نداشتیم که این حرف را نمیتوانستیم بزنیم. یک دولت رانتی در شرایط مشابه این اقدامات را انجام میدهد. درآمد نفت است که به دولتها اجازه میدهد که سالها در مورد قیمت سوخت تصمیم نگیرند. از چه منبعی دولت درآمد کسب کرد که توانست پول واقعی بنزین را از مردم نگیرد. حالا هم اگر پول نفت نداشتیم نمیتوانستیم بگوییم که پول را بین دیگران تقسیم میکنیم. امروز دولت رانتیر میخواهد نحوه توزیع رانت را تغییر دهد. دولت قبلی رانت را بین کسان دیگری توزیع میکرد و امروز دولت جدید میخواهد پول را به گروههای دیگری بدهد. اصل توزیع رانت در اقتصاد غلط است. رانت ضدتولید است، ضدخلاقیت است، ضدتحرک و توسعه اقتصادی است. دولت باید تلاش و کار برای تولید را تشویق کند نه پول مفت توزیع کند. این تکرار یک اشتباه تاریخی است.
- یک پیشنهاد مطرح شده بود که در این زمینه برای حل مشکل اجتماعی توزیع رانت و آثار اقتصادی این اقدام بهجای پول نقد سهام شرکتهای دولتی بین مردم توزیع شود. این صحیح است؟
مسئله نحوه اجرای این پیشنهاد است. باید نقد و بررسی کنیم که مسئلهای مانند سهام عدالت که تاحال مقداری اجراشده درست اجرا شده است. این مسئله تجربههای گوناگونی دارد و ماهم از این تجربهها استفاده کردیم ولیآیا درست اجرا کردهایم و موفق بودهاست. بهنظر من در این زمینه اقدام درستی انجام ندادهایم. ما سهام شرکتهای دولتی را تقسیم کردهایم ولی مدیریت دولتی باقیمانده است. این مشکل کارآمدی را حل نکرده است. سهام شرکتهای بزرگ دولتی را خرد کردهایم و سهام مدیریتی که مشکل اصلی بوده است دولتی مانده است. این سهام انتظار و توقع ایجاد کرده و باید به مردم سود داد و دولت مجبور است به شرکتهای واگذارشده رانتهایی واگذار کند تا بتواند سود بدهد و این کارآمدی اقتصادی شرکتها را مختل میکند. این مشکل در سهام عدالت در حال رخ دادن است.
- اما در این مورد احتمال دارد و قرار است که سهام مدیریتی نیز واگذار شود؟
این مشکل دیگری را طرح میکند. بسیاری از طرحها و شرکتهای دولتی مطالعات اقتصادی درستی نداشته و از شرایط سودآوری برخوردار نیستند. این به کارآمدی فعالیتشرکتها و سودآوری آنان منجر نمیشود و مشکلات مالی پیش میآورد که بازپرداخت بدهیها به دولت عملی نمیشود در نهایت باز باید رانتهای دولتی به این شرکتها تزریق شود. این پیشنهاد را بهکلی نمیتوان ردکرد و بهتر از پرداخت مستقیم پول است ولی باید اجرای آن با برنامه و دقت انجام شود.